الا اي داور دانا تو ميداني کـه ايراني
چه منتها کشيد از دست اين تهران و تهراني
چه طرفي بست از ين جمعيت ايران جز پريشاني
چه داند رهبري سر گشته صحراي ناداني
چرا مردي کند دعويي کو کمتر هست از زن
الا تهرا نيا انصاف ميکن خر تويي يا من
تو اي بيمار ناداني چه هذيان و هدر گفتي
برشتي کله ماهي خور بطوسي کله خر گفتي
قمي را بد شمردي اصفهاني را بتر گفتي
جوانمردان آذربايجان را ترک خر گفتي
ترا آتش زدند و خود بر آن آتش زدي دامن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
تو اهل پايتختي بايد اهل معرفت باشي
به فکر آبرو و افتخار مملکت باشي
چرا بيچاره مشدي وحشي و بي تربيت باشي
به نقص من چه خندي خود سرا پا منقصت باشي
مرا اين بس کـه ميدانم تميز دوست ازدشمن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
تو از کنج شير کش خانـه و دکان سيرابي
بجز بد مستي و لاتي و الواطي چه دريابي
در اين کولز کـه ندهندت بجز ليسانس تون تابي
نخواهي بو علي سينا شد و بو نصر فارابي
بگاه ادعا گويي کـه ديپلم داري از لندن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
تو عقل و هوش خود ديدي کـه در غوغاي شـهريور
کشيدند از دو سو همسايگان درون خاک ما لشکر
به نق و نال هم هر روز حال بد کني بدتر
کنون ترکيه بين و ناز شست ترکها بنگر
که چون ما ندند با آن موقعيت از بلا ايمن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
گمان کردم کـه با من همدل و همدين و همدردي
بمردي با تو پيوستم ندانستم کـه نامردي
چه گويم بر سرم با نا جوانمردي چه آوردي
اگر مي خواستي عيب زبان هم رفع ميکردي
ولي ما را ندانستي بخود هم کيش و هم ميهن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
تو عقل و هوش خود ديدي کـه در غوغاي شـهريور
کشيدند از دو سو همسايگان درون خاک ما لشکر
به نق و نال هم هر روز حال بد کني بدتر
کنون ترکيه بين و تاز شست ترکها بنگر
که چون ما ندند با آن موقعيت از بلا ايمن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
گمان کردم کـه با من همدل و همدين و همدردي
بمردي با تو پيوستم ندانستم کـه نامردي
چه گويم بر سرم با نا جوانمردي چه آوردي
اگر ميخواستي عيب زبان هم رفع ميکردي
ولي ما را ندانستي بخود هم کيش و هم ميهن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
بشـهريور مـه پارين کـه طيارات با تعجيل
فرو ميريخت چون طير ابا بيلم بسر سجيل
چه گويم اي همـه ساز تو بي قانون و هر دمبيل
تو را يکشب نشد ساز و نوا درون راديو تعطيل
ترا تنبور و تنبک بر فلک ميشد مرا شيون
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
بقفقازم برادر خواند با خود مردم قفقاز
چو درون ترکيه رفتم وه چه حرمت ديدم و اعزاز
بتهران آمدم نشناختي از دشمنانم باز
من آخر سالها سر باز ايران بودم و جانباز
چرا بعد روز را شب خواني و افرشته اهريمن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
بدستم که تا سلاحي بود راه دشمنان بستم
عدو را که تا که ننشاندم بجاي از پا ي نشستم
بکام دشمنان آخر گرفتي تيغ از دستم
چنان پيوند بگسستي کـه پيوستن نيارستم
کنون تنـها علي مانده هست و حوضش چشم ما روشن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
چو استاد دغل سنگ محک بر سکه ما زد
ترا تنـها پذيرفت و مرا از امتحان وا زد
سپس درون چشم تو تهران بـه جاي مملکت جا زد
چو تهران نيز تنـها ديد با جمعي بـه تنـها زد
تو اين درس خيانت را روان بودي و من کودن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
چو خواهد دشمني بنياد قومي را بر اندازد
نخست آن جمع را از هم پريشان و جدا سازد
چو تنـها کرد هر يک را بـه تنـهايي بدو تازد
چنان اندازدش از پا کـه ديگر سر نيفرازد
تو بودي آنکه دشمن را ندانستي فريب و فن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
چرا با دوستدارانت عناد و کين و لج باشد
چرا بيچاره آذربايجان عضو فلج باشد
مگر پنداشتي ايران ز تهران که تا کرج باشد
هنوز از ماست ايران را اگر روزي فرج باشد
تو گل را خار ميبيني و گلشن را همـه گلخن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
تو را که تا ترک آذربايجان بود و خراسان بود
کجا بارت بدين سنگيني و کارت بدين سان بود
چه شد کرد و لر ياغي کزو هر مشکل آسان بود
کجا شد ايل قشقايي کزو دشمن هراسان بود
کنون اي پهلوان چوني نـه تيري ماند و ني جوشن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
کنون گندم نـه از سمنان فراز آيد نـه از زنجان
نـه ماهي و برنج از رشت و ني چايي زلاهيجان
از اين قحط و غلا مشکل تواني وارهاندن جان
مگر درون قصه ها خواني حديث زيره کرمان
دگر انبانـه از گندم تهي شد ديزي از بنشن
الا تهرانيا انصاف ميکن خر تويي يا من
. دانلود طنز صوتی ترکی گردش دوران سیکیم . دانلود طنز صوتی ترکی گردش دوران سیکیم : دانلود طنز صوتی ترکی گردش دوران سیکیم ، دانلود طنز صوتی ترکی گردش دوران سیکیم[شعر طنز - nefrinnamah.blogfa.com دانلود طنز صوتی ترکی گردش دوران سیکیم]
نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sat, 15 Sep 2018 19:55:00 +0000